Quantcast
Channel: عبد صالح خدا (العبد مهدی سمندری)
Viewing all 907 articles
Browse latest View live

حقایقی ناب از سوره کافرون

$
0
0

حقایقی ناب از سوره کافرون

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

مطالب شیرینی از سوره کافرون باقی مانده که گوشه هایی از آن را در مقاله قبلی ذکر نمودیم. اینک ادامه همان مبحث را ادامه خواهیم داد. ان شاء الله دانستن این حقایق عزیزان را تشویق نماید که به خواندن این سوره عزیز مداومت داشته باشند.

موجودات نظام هستی مظهر حق متعال اند. حق متعال در آینه مظاهر تجلی نموده است و از این رو همه خدا نمایند. به عبارتی همه آیات الله اند. آیت یعنی نشانه  . همه عالم نشانه اوست و اگر بین مخلوق و خالق بینونیت عزلی (جدایی) در کار باشد دیگر چه نشان دادنی؟ حق متعال حقیقتی جدای از موجودات  نیست که این موجودات ان حقیقت جدا را نشان دهند. به عبارت شیرین حضرت امام علی در دعای کمیل : و باسمائک التی ملات ارکان کل شی ء

اسماء الله ارکان هر چیزی را پر کرده است و حق متعال مع کل شی ء لا بمقارنته. او با همه هست اما با هیچ کس قرین نیست. اسمای او تار و پود همه اشیاء را پر کرده است.

کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو را

 

کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را

غیبت نکرده‌ای که شوم طالب حضور

 

پنهان نگشته‌ای که هویدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من

 

با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد

 

تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را

خوشا به حال  آن عارف واصل که جز او نمی بیند. چه زیباست خدا دیدن. خدا را در تار و پود اشیاء دیدن. چه غم دارد آن که خدا دارد؟

عبادت همانطور که در پست گذشته تقدیم نمودیم به معنای نشان دادن است.عابد با عبادت خویش معبود خود را مینمایاند. باید دید عابد چه کسی هستیم. هر کس را که عبادت نماییم در حقیقت نماینده و نشان دهنده اوییم. دست و پای ما عابد و نشان دهنده آب و نان هستند. آب و نان برای دست و پای ما معبود محسوب میگردد چون مربی خویش را آب و نان میبینند و آب و نان را مستقل در عالم میدانند. بدن مادی ما معبود خویش را مینمایاند. اما روح الهی ما میباید صاحب روح را بنمایاند. نفخت فیه من روحی.

در سوره کافرون آن روح منفوخ حق و ان مرتبه اعلی انسانیت ما به مراتب مادون خویش اعم از قوای عاقله و واهمه و خیال و اعضاء و جوارح خطاب میکند: قل یا ایها الکافرون- لا  اعبد ما تعبدون.

من آن چه را که شما پرستنده اویید نمیپرستم. شما کافران عرفانی هستید و در بند کثرات. اما من عبادت کننده حق متعالم. راه من از شما جداست.و لا انتم عابدون ما اعبد.

میباید اعضاء و جوارح خویش را تحت تصرف ان مرتبه اعلی خویش در آوریم. اگر آن مرتبه الهی ما سکان دار اعضا و قوا و جوارح ما گردد آن ها را نیز عابد حقیقت نظام هستی مینماید.

نکته ای را شایسته است متذکر شوم. حضرت علامه حسن زاده در دیوان اشعار خویش شعری دارند که یکی از ابیات ان متناسب با موضوع ماست:

آن خدایی تو پرستی نه خدای حسن است

به خداوند حسن را خدای دگر است

امام صادق علیه السلام  میفرمایند :

((همه ی آنچیزی را که شما در دقیق ترین معانی در گوشه های ذهن و اوهام خویش تمییز میدهید ، مخلوقات ذهنی شمایند که بازتاب باورهای درونی خودتانند . چنانکه حتی مورچه گمان میکند که خداوند دو شاخک بزرگ و نیرومند بر روی سر دارد ... ))

انسان به میزان معرفت و شناخت خویش خدا پرست است. به هر میزان که از خدا شناخت داریم او را میپرستیم. هر چه قدر بالاتر برویم و قوی تر شویم شناختمان از حق متعال بیشتر میشود و میفهمیم خدایی که قبلا میپرستیدیم ناقص بود و از ان برائت میجوییم.

قل یا ایها الکافرون-لا  اعبد ما تعبدون. یعنی من امروز به معرفت بیشتری نسبت به خداوند متعال دست یافتم و از ان مرتبه مادون برائت میجویم. اینجاست که میگویند حسنات الابرار سیئات المقربین.

آری حسنه و خوبی های ابرار برای مقربین سیئه و گناه محسوب میشود.

خدای یک انسان ساده و بی سواد با خدای یک عالم دینی در حقیقت یک خداست. مربی یک نفر است اما شناخت ها و معرفت ها نسبت به آن مربی متفاوت است.  پرستیدن خدای آن انسان بی سواد برای ان عالم دینی کفر محسوب میشود از این رو میگوید لا اعبد ما تعبدون. مانند داستان موسی و شبان:

دید موسی یک شبانی را به راه......کو همی گفت ای خدا و ای اله

تو کجائی تا شوم من چاکرت؟.........چارقت دوزم ،کنم شانه سرت؟

دستکت بوسم ، بمالم پایکت..........وقت خواب آید ، بروبم جایکت

ای خدای من ،فدایت جان من..........جمله فرزندان و خان و مان من

ای فدای تو همه بزهای من........ای به یادت هی هی و هیهای من

گر تو را بیمارئی آید به پیش .....من توراغمخوارباشم همچوخویش

گفت موسی:حال خیره سرشدی!....خودمسلمان ناشده کافرشدی!

این چه ژاژاست وچه کفرست وفشار.....پنبه ای اندردهان خودفشار!

گفت:موسی،دهانم دوختی................از پشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد تفت.................سر نهاد اندربیابان و برفت

وحی آمدسوی موسی ازخدا : .................بنده ما را زما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی.......................نی برای فصل کردن آمدی

ما برون را ننگریم و قال را......................مادرون را بنگریم و حال را

ملت عشق ازهمه دینهاجداست......عاشقان راملت ومذهب خداست

لعل راگرمهرنبود،باک نیست.........عشق دردریای غم غمناک نیست

چونکه موسی این عتاب ازحق شنید.......دربیابان، درپی چوپان دوید

برنشان پاک آن سرگشته راند.....................گرد از پربیابان برفشاند

عاقبت دریافت و او را بدید................گفت مژده ده که دستوری رسید

هیچ آداب و ترتیبی مجوی.................هرچه میخواهد دل تنگت، بگوی

آری. ما هم در باطن خویش موسی و شبان داریم. موسی روح منفوخ ماست و شبان مراتب مادون وی. آن خدایی که موسی میپرستید همان خدایی بود که آن شبان میپرستید. منتهی معرفت ان شبان کجا و معرفت موسی کجا.
آن موسی نفس ناقطه انسانی مرتبه اعلی ماست که مراتب مادون خویش را مخاطب قرار میدهد  و آن شبان مرتبه مادون وی است که مخاطب قرار میگ
یرد. مرتبه اعلی ما دائما به مراتب مادون خویش میباید خطاب کند که لا اعبد ما تعبدون.
شاید سر و باطن  اینکه این ماجرا دو بار در این سوره تکرار شده همین مساله باشد

لا اعبد ما تعبدون

و لا انتم عابدون ما اعبد

و لا انا عابد ما عبدتم

و لا انتم عابدون ما اعبد

شاید آیات فوق میخواهد این مطلب را برساند که به هر مرتبه ای که رسیده ای توقف مکن. اقراء و ارق. بخوان و بالاتر برو. یعنی به هر میزان از معرفت به خدا رسیدی بالاتر بیا که بالاتر خبر هاست.
شایسته است که گریزی به داستان خلقت حضرت آدم نیز داشته باشم. چرا فرشتگان در برابر فرمان سجده به آدم (ع) سوال نمودند؟؟
شاید دلیلش این بود که آن ها در مرتبه معرفتی مادونی نسبت به حضرت آدم علیه السلام بودند کما  اینکه حقیقتا بودند. از این رو مرتبه مادون(فرشتگان) چون به مرتبه مافوق خویش (حضرت آدم ع ) علم ندارد آن را انکار و رد مینماید. مرتبه مافوق به تمام جوانب وجودی مرتبه مادون آگاه است از این رو دعوایی با پایین دست خویش ندارد و تنها حرفی که دارد این است که ندای تعالوا سر دهد و بگوید بالا بیا. اما مرتبه پایین به علت جهل خویش با مرتبه مافوق خویش دعوا دارد و او را رد میکند.
از این رو حضرت آدم حق ندارد در مرتبه ملائکه بماند و توقف کند. و دائما خطاب دارد که یا ایها الکافرون. لا اعبد ما تعبدون. آری ملائکه هم در آن مقام کافران عرفانی اند و چه مقامی است که ملائک هم در آن بارگاه کافرند. سبحان الله
سخن به درازا کشید. اگر حالی بود به تفسیر این سوره ادامه خواهم داد ورنه همین مقدار بس باشد ان شاء الله تعالی.


پاسخ سوال یکی از خوانندگان درباره تزکیه نفس

$
0
0

 بنده در جهت رفع رذائل اخلاقی تلاش میکنم و برای مدتی موفقم اما دوباره آن رذائل پس از مدتی بر میگردد. چه کنم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

عزیزی سوال فوق را برایم ارسال نمود. به قدر سواد ناچیزم و به قدر سعه این پست عرایضی را تقدیم میدارم.

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت/30)
به يقين کساني که گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مي‌شوند که: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتي که به شما وعده داده شده است!

آیه فوق الذکر دستور العمل همه سالکان الی الله است. باید با زبان و دل و جان الله گفت و بر آن استقامت ورزید. قالوا ربنا الله یعنی الله گفتن زبانی و دلی. الله دیدن. الله خواستن. الله شنیدن و ....

همانطور که میدانید العلم امام العمل. علم امام و پیشرو عمل است. یعنی اگر شخصی اعمالش رحمانی است ناشی از علم الهی وی است و اگر کسی اعمال شیطانی دارد ناشی از جهل او میباشد.

شیطان چون جهل داشت شیطان شد و آدم چون علم داشت ادم شد. پس برای اینکه اعمالمان الهی شود و برای اینکه در خودسازی و تزکیه نفس و دور شدن از اخلاقیات پست موفق باشیم میباید به تحصیل علم مبادرت بورزیم.

علم سطحی چندان به کار نمی آید. علم میباید در جان رسوخ کند.

علم نبود غیر علم عاشقی

مابقی تلبیس ابلیس شقی

مدتی درس خواندن و گوش دادن و سپس کمرنگ کردن فایده چندانی ندارد. میبایست تداوم و استمرار داشته باشد. برنامه ریزی منظم داشته باشید. هر روز ساعتی را اولا به تحصیل علمو دقایقی را ثانیا به تفکرو زمانی را ثالثا به مباحثهبپردازید.

تحصیل و مباحثه و تفکر سه بال پرواز به قله علم است. با این سه اصل اساسی علم در تار و پود جانتان رسوخ میکند و انقدر قوی میشود که شما را از اعمال زشت و اخلاق بد باز دارد.

علاوه بر مسائل فوق الذکر در سه اصل دیگر نیز میباید همت کنید.:

مشارطه-مراقبه-محاسبه

در ابتدای روز با خود شرط کنید که خلاف رضای خدا عمل نکنید. در طول روز با تمام توان بر عهد خود سعی کنید بایستید. و در اخر شب از خود حساب بکشید.این کار بسیار سختی است و میدانم نفس از انجامش سر باز میزند. اما میباید رامش کنید.

با این شش اصل به هدفتان خواهید رسید ان شا لله .

پاسخ سوالات سیر و سلوکی یکی از عزیزان

$
0
0

احساس میکنم درطول ماه مدام حال روحی ام متغیر است شاید تحت تاثیر افلاک و آب وهوا و غذاها و... ولی میگویند عارف تحت تاثیر هیچ قرار نمیگیرد و ثابت قدم است کی وچگونه میشود به آن منزل امن وسکنی رسید؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

 وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا(نوح/14)

انسان موجودی است دارای اطوار و حالات گوناگون. گاهی شاد و است و گاهی ناشاد. گاهی در بسط و گاهی در قبض. گاهی خندان و گاهی گریان. این حالات گوناگون طبیعت انسانی است. حضرت علامه حسن زاده آملی شعر بسیار زیبایی در این رابطه دارند :

من چرا بى خبر از خویشتنم
من کیم تا که بگویم که منم
من بدینجا ز چه رو آمده ام
کیست تا کو بنماید وطنم

آخر الامر کجا خواهم شد
چیست مرگ من و قبر و کفنم
باز از خویشتن اندر عجبم
چیست این الفت جانم به تنم
گاه بینم که در این دار وجود
با همه همدمم و همسخنم
گاه انسانم و گه حیوانم
گاه افرشته و گه اهرمنم
گاه افسرده چو بوتیمارم
گاه چون طوطى شکر شکنم
گاه چون با قلم اندر گنگى
گاه سحبان فصیح زمنم
گاه صد بار فروتر ز خزف
گاه پیرایه در عدنم
گاه در چینم و در ماچینم
گاه در ملک ختا و ختنم

گاه بنشسته سر کوه بلند
گاه در دامن دشت و دمنم
گاه چون جغدک ویرانه نشین
گاه چون بلبل مست چمنم
گاه در نکبت خود غوطه ورم
گاه بینم حسن اندر حسنم

افلاک و کواکب روی حالات ما موثرند. غذا ها و خوردنیها موثرند. آب و هوا موثر است. دوست و رفیق موثر است. فکر و خیالات ما موثرند. حتی حالات و گرفتاری ها و شادی های دوست و رفیقان ما موثر است. هزاران عامل در احوالات ما دخالت دارند. اما این طبیعت است و برای همه کم و زیاد وجود دارد.

شما کاری به این حالات نداشته باشید در ابتدا. با همت زیاد و استقامت به برنامه های علمی و عملی خویش ادامه دهید. به جایی میرسید که به جای ابن الزمان بودن اب الزمان میشوید و دیگر از این گرفتاری ها رها میشوید. ان زمان کی می اید بسته به سعی و تلاش من و شما دارد. از شما حرکت از خدا برکت. این حالات برای همه عرفا در ابتدا و اواسط سلوک پیش می آید. پس نگران نباشید. بدانید که این حالات اگر نباشد شما رشد نخواهید کرد

خلاصه جلسات هفتاد و یکم الی هشتاد شرح دروس معرفت نفس

$
0
0

معرفت نفس

برای مطالعه خلاصه جلسات  هفتاد و یکم الی هشتاد شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی به ادامه مطلب مراجعه نمایید و برای سلامتی برادر عزیزی که زحمت این نکته ها را میکشند صلواتی ختم بفرمایید.


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پاسخ سوال یکی از دوستان در مورد تزکیه نفس

$
0
0

آیابرای مبارزه با نفس اماره و رام کردنش راه سریع تری همچون ادعیه و ذکر و... هم هست ؟ توان مبارزه با نفسم راندارم سر بزنگاهها غالب می شود و باز شکست میخورم..

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دو ندا در گوش جان همه انسان ها طنین انداز است. ندایی به سوی خوبی میراند و ندایی به سوی بدی. ندای اول را رحمانی و ندای دوم را شیطانی مینمایند.

با هر نفسی از نفوس بشری شیطانی قرین است. این شیطان همان نفس اماره بد سیرت است که دائما ما را به سوی بدی ها سوق میدهد.

حال راه مهار این دیو نابکار چیست؟ چگونه میتوان از شر آن در امان بود؟ این ها سوالاتی است که انبیای الهی عهده دار پاسخ آنند.

دین برای مهار نفس اماره و برای ارتقای نفوس بشری به قله سعادت انسانی وضع شده است. 

انسان را هفت درب به سوی جهنم است و به واسه هر یک از این درب ها به سوی جهنم رهنمون میشود. جناب خواجه نصیر الدین طوسی در رساله آغاز و انجام چه زیبا میفرمایند که حواس پنج گانه ما ( باصره-سامعه-ذائقه-لامسه-شامه) به علاوه دو قوه وهم و خیال همان هفت درب جهنم است. یعنی این هفت قوه از قوای انسانی هفت درب به سوی جهنم نفس ناطقه انسانی میباشند.

خود ما بهشت و جهنم میشویم. ما را به بهشت و جهنم نمیبرند بلکه مملکت وجود خود ما بر اساس علم و عمل ما یا بهشت میشود یا جهنم. برای اینکه آتش به این مملکت وارد کنید هفت درب برای ما گشوده اند. بااین درها میتوانیم مملکت خویش را پر از حمیم نماییم.

و اما اگر به این هفت قوای نفس انسانی قوه عاقله را بیفزایم میشود هشت درب بهشت. یعنی همین درب های جهنم به درب های بهشت مبدل میشوند چون عقلی معصوم (رسول باطنی ) بر آن ها نظارت و تسلط دارد. از آن پس ادراکات ما دیده ها و شنیده ها و تخیلات ما هم میشوند مواد سازنده بهشت نفس ناطقه ما.

پس راه کنترل نفس اماره قوت بخشیدن به قوه عاقله است. عقل که قوی شود دیگر در بند شهوات و مسائل پست دنیوی نمیماند.

برای قوی کردن عقل هم به چند مطلب مداومت کنید. ((هر روز ساعتی را به تحصیل علوم الهی اختصاص دهید. علم غذای عقل است و شما را قوی میکند. هر شب دقایقی را به تفکر در خودتان و نظام عالم و اسرارش بپردازید. هر روز آیاتی از قران کریم را با توجه قرائت کنید. مثلا یک صفحه.))

این مسائل باعث قوی شدن قوه عاقله و به تبع آن مهار شدن امیال نفسانی میشود.

و اما در مورد ذکر و دعا میباید عرایضی را تقدیم بدارم. خود ذکر و دعا فی نفسه ره به جایی نمیبرد. علم و توجه میخواهد. ذکر یعنی یاد آوری. یاد آوری چه کسی؟ یاد خدا. با یاد خدا و با یاد مرگ و مسائل ماورایی انسان بیدار میشود و انسان بیدار را خواب غفلت نمیگیرد. شخص گناه کار در خواب غفلت است . اما شخص ذاکر بیدار است. و چه زیبا قران میفرماید: نماز ذکر است .پس شخص ذاکر در نماز است.

خوشا آنانکه الله یارشان بی

بحمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنانکه دایم در نمازند

بهشت جاودان بازارشان بی

ذکر هم اقسام گوناگون دارد که این مقاله را مجال پرداختن به آن نیست. علی ای حال زبانتان و بالاتر از آن جانتان را به ذکر خدا عادت دهید. بهترین ذکر برای شما در این برهه لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظیماست.

هر شب جمعه دعای کمیل بخوانید. هر روز صبح یکی از مناجات های خمس عشر را به ترتیب بخوانید مناجات خمس عشر غوغایی است در سیر و سلوک انسانی. هر شب چهارشنبه دعای توسل را بخوانید.

این ذکر شریف و این ادعیه زیبا و روح بخش برای شروع کار بسیار معد خوبی است. اگر واقعا طالبی بسم الله. راه این است و جز این نیست.

نکاتی عرفانی راجع به سوره کافرون

$
0
0

نکاتی عرفانی راجع به سوره کافرون

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دین یعنی برنامه. یعنی آیین. یعنی روش و اسلوب. هر کسی دینی دارد. ماتریالیست ها و بودائیان و زرتشتیان  و مسیحیان و یهودیان و ... همه دین دارند. دینشان آن چهارچوب و برنامه ایست که از آن پیروی میکنند. حتی هسته خرما هم دین دارد. او هم بی برنامه نیست. پرندگان و چرندگان دین دارند. حتی سیارات و ستارگان هم دین و آیین دارند.

حق متعال پیامبران را برای هدایت مردم به سوی دین حق فرستاد تا از اعوجاج و انحراف آن را باز دارد. پیامبر همه را به دین حق دعوت نمود.اما عده ای هستند که در مرتبه خویش قعود نموده و نمیخواهند از آن جایگاه خارج شوند. این ها مردمانی اند که گوششان به حرف حق بدهکار نیست خطاب به اینها در سوره کافرون میفرماید :

لکم دینکم ولی دین

آری روش و دین شما مال شما و دین و آیین من هم مال من. شما معبود خویش را بپرستید و من هم معبود خویش را.

حال کمی حرف را باطنی تر کنیم.کمی از آفاق به انفس برویم. کمی تفسیرمان را عرفانی تر نماییم.

برای همه ما اتفاق افتاده و می افتد که در نماز خیالمان به هزار جا میرود. ده ها خاطره و فکر برایمان صورت گری میگردد و میدانیم که تمام این صورتگری ها زیر سر قوه ای از قوای نفس ناطقه به نام خیال است. حال سوال پیش می آید. آیا قوه خیال قوه بدی است؟ آیا باید با وی جنگ داشت؟ آیا صورتگری کردن وی بد است؟در پاسخ میگوییم خیر. خیال مانند دیگر قوای انسانی معصوم است و گناه نمیکند. او در صورتگری خویش مظهر اسم المصور است و به خطا نمیرود. او دینی دارد که از آن تخطی نمیکند.

پس راه کنترل این قوه چیست؟این است که قوه عاقله را قوی نماییم. دین و آیین قوه عاقله چیست؟ همانطور که از نام عقل پیداست او از عقال می آید. عقال یعنی زانو بند زدن به شتر. عقل میباید به پای دیگر قوا زانو بند بزند. عقل فرماندهی قوا را بر عهده دارد.

عقل به خیال و وهم و دیگر قوا خطاب میکند. لا اعبد ما تعبدون. من ان چه را که شما عبادت میکنید ( نشان میدهید ) را عبادت نمیکنم ( نشان نمیدهم ). و لا انتم عابدون ما اعبد. شماا هم معبود مرا نمیپرستید.

عقل معبود خویش را میپرستد و خیال معبود خویش را. هر یک دین خویش را دارایند. لکم دینکم ولی دین. هر یک معبود خویش را نشان میدهند و برای نشان دادن او از دینی تبعیت میکنند.

حال اگر قوه عاقله به دین قوه خیال در آید و عابد معبود قوه خیال گردد چه میشود؟میشود همین چیزی که در جامعه شده است. این همه گرفتاری ها و گناهان و جهالت ها زیر سر این است.

سلطان مملکت وجود انسانی عقل است. عقل که از جایگاه خویش تنزل کند دیگر قوا بر مملکت وجود حاکم میشوند. از آن پس باصره هر چه دید فرمان میدهد و دل به سمتش حرکت میکند. خیال هر چه ساخت دل را به ان متمایل میکند و ....

میباید این سوره عزیز و شریف را هر روز سه بار قرائت کنیم . حال چرا سه بار؟یک بار برای دنیا و یک بار برای برزخ و یک بار هم برای آخرت.

شایسته است به نکته ای بپردازم. آدم مطابق با عالم خلق شده است.  نظام هستی عالم ماده دارد. انسان هم عالم ماده دارد که بدن اوست. نظام هستی عالم برزخ دارد. انسان هم عالم برزخ دارد که خیال اوست. نظام هستی عالم عقل دارد که انسان هم عالم عقل دارد که قوه عاقله اوست.

آیات قران را هم میتوان در آفاق پیاده نمود و هم در انفس. یک بار سوره کافرون را برای کافران عالم ماده نظام هستی و همچنین کافران عالم ماده خود که بدنت میباشدقرائت کن.

یک بار این سوره را برای عالم برزخ نظام هستی و همچنین برای عالم برزخ خود که  قوه خیال توست بخوان.

یک بار برای عالم آخرت نظام هستی و همچنین اخرت خویش آن را بخوان.

ان شاء الله با حقیقت این وسره محشور باشیم

فی امان الله

حاجی ناجی

$
0
0

بسم الله الرحمن الرحیم

الهى خانه كجا و صاحب‏خانه كجا؟ طائف آن كجا و عارف اين كجا؟ آن سفر جسمانى است و اين روحانى. آن براى دولتمند است و اين براى درويش. آن اهل و عيال را وداع كند و اين ماسوارا. آن ترك مال كند و اين ترك جان. سفر آن در ماه مخصوص است و اين را همه ماه و آن را يكبار است و اين را همه عمر. آن سفر آفاق كند و اين سير انفس راه آن را پايان است و اين را نهايت نبود. آن مي رود كه برگردد و اين مي رود كه از او نام و نشانى نباشد. آن فرش پيمايد و اين عرش. آن محرم ميشود و اين محرم. آن لباس احرام مي پوشد و اين از خود عارى مي شود. آن لبيك مى‏گويد و اين لبيك مي شنود. آن تا به مسجد الحرام رسد و اين از مسجد اقصى بگذرد. آن استلام حجر كند و اين انشقاق قمر، آنرا كوه صفا است و اين را روح صفا.سعى آن چند مرّه بين صفا و مروه است و سعى اين يك مره در كشور هستى. آن هروله ميكند و اين پرواز، آن مقام ابراهيم طلب كند و اين مقام ابراهيم. آن آب زمزم نوشد و اين آب حيات. آن عرفات بيند و اين عرصات.آنرا يك روز وقوف است و اين را همه روز.آن از عرفات به مشعر كوچ كند و اين از دنيا به محشر. آن درك منى آرزو كند و اين ترك تمنّى را، آن بهيمه قربانى كند و اين خويشتن را. آن رمى جمرات كند و اين رجم همزات. آن حلق راس كند و اين ترك سر.آنرا لا فسوق و لا جدال فى الحج است و اين را فى العمر. آن بهشت طلبد و اين بهشت آفرين.لا جرم آن حاجى شود و اين ناجى.خنك آن حاجى كه ناجى است.

منبع:الهی نامه علامه حسن زاده آملی(روحی له الفداه)+وبلاگ تجلی اعظم

هفتاد روز تا طهارت (قسمت اول )

$
0
0
هفتاد روز تا طهارت جان

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علی من اتبع الهدی

ان شاء الله تعالی تصمیم بر آن داریم تا برنامه ای هفتاد روزه را تنظیم و تدوین نماییم تا سالکین کوی دوست را معد و کمک کاری برای سیر و سلوک علمی و عملی باشد. به تدریج مطالب این پست کامل خواهد شد.

بسمه تعالی

نمیشود دست بر روی دست گذاشت و کاری نکرد. عمر در حال گذران است و ما در خواب غفلت. باید بیدار شد و از هم اکنون دست به کاری زد تا غصه سر آید.

هر یکی از خوانندگان این مطلب حتما به مرگفکر کرده است. هیچ میدانید که مرگمان چه زمانی خواهد رسید؟ آیا از آینده میتوان اطمینان داشت؟ یقینا همگان په این سوالات پاسخ منفی میدهند. در هفته گذشته خبر وفات چند نفر را شنیده ام. شاید نوبت من هم به زودی برسد. پس تا فرصت باقی است در جهت خود سازی و رفع آلودگی ها گام زنیم.

پیش از آنکه فرشته مرگ به سراغمان آید بمیریم و قبل از آنکه به حسابمان برسند از خویشتن حسابرسی نماییم.


بر سر آنم که گر ز دست برآيد

دست به کاری زنم که غصه سر آيد

خلوت دل نيست جای صحبت اضداد

ديو چو بيرون رود فرشته درآيد

صحبت حکام ظلمت شب يلداست

نور ز خورشيد جوی بو که برآيد

بر در ارباب بی‌مروت دنيا

چند نشينی که خواجه کی به درآيد

ترک گدايی مکن که گنج بيابی

از نظر ره روی که در گذر آيد


ان شاء الله تعالی  با عنایت حضرت صاحب العصر و الزمان که یگانه استاد کامل و مکمل در سیر و سلوک انسانی است شروع به کار میکنیم و در طی یک برنامه هفتاد روزه تصمیم میگیریم که حجاب های ظلمانی را از مقابل چشم جان کنار زنیم و آثار بد گناهان را با آب توبه بشوییم.

و اما در این هفتاد روز چه خواهیم کرد؟

برنامه ما در این ایام چیست؟

آیا این برنامه هم مانند برنامه های پیشین ما با شکست مواجه خواهد شد؟

آیا برای خود سازی در این هفتاد روز میباید دست از همه شست و در گوشه عزلتنشست؟

آیا احتیاج به استاد سیر و سلوک داریم؟

استاد سیر و سلوک خواهران کیست؟

بدون استاد و هم مباحثه چه کنیم؟

آیا با وجود گناهان و سالها دوری از خدا میتوان عارف شد؟

حال روحی ما چگونه است ؟

مکاشفه ای اگر دست داد چه کنیم؟

حالات قبض و بسط و عوامل آن که در این مدت پیش می آید چیست و چه کنیم؟

 آیا سیر و سلوک در دانشگاه امری شدنی است؟

و...

میدانم سوالات بسیاری در رابطه با خود سازی وجود دارد و پاسخ به همه آنها محتاج تدوین چندین کتاب قطور خواهد بود. در این هفتاد روز برنامه ما طوری خواهد بود که همه بتوانند از آن استفاده کنند و در لابلای این برنامه به توضیح بعضی از پرتگاه ها و گردنه ها نیز خواهیم پرداخت.

برنامه سیر و سلوکی ما مجموعا هفتاد روز است که به ده مرحله تقسیم میشود. ده مرحله هفت روزه. یعنی ما طی ده هفته پله پله در جهت خود سازی گام میزنیم و طی هر مرحله جهشی به سوی قرب به حق متعال خواهیم داشت.

در این قسمت به بیان اهداف کلی این ده مرحله میپردازیم. به ادامه مطلب مراجعه کنید

 


توضیحات مراحل دهگانه برنامه هفتاد روز تا طهارت جان (قسمت آخر)

$
0
0

توضیحات مراحل دهگانه برنامه ((هفتاد روز تا طهارت جان))

پس از مطالعه مطالب پست قبل و آشنایی با کلیات این برنامهبه توضیح این مراحل میپردازیم. هر مرحله برای هفت روز یعنی یک هفته تنظیم شده است. تمام دستورات هر مرحله در تمام مراحل بعد هم لازم الاجراست مگر اینکه در متن مرحله صراحتا تغییرش درج شده باشد.مانند ذکر که در مرحله دوم از لاحول و لا قوت الا بالله به استغفار تغییر میکند.

در ابتدا اهداف هر مرحله لیست شده است و سپس به توضیحات درباره آن مرحله پرداختیم. با کلیک بر روی بعضی از واژگان مشخص شده به رنگ آبی به توضیحات بیشتری میتوانید دسترسی داشته باشید.

توضیحات مرحله اول

۱- شناخت گناهانی که بدان مبتلاییم

۲-اولویت بندی گناهان

۳-تلاش برای اقامه نماز در اول وقت

۴-ذکر غالب لا حول و لا قوت الا بالله ( در طول روز بی تعداد و بعد از هر نماز صد بار )

توضیحات

اولین قدم در شروع سیر و سلوک عملی شناخت گناهان است و تصمیم بر ترک آن. پس در این مرحله یک هفته ای در دفتر چه ای که میباید همیشه همراهمان باشد سعی میکنیم تا گناهان خویش را لیست نماییم و آن ها بر اساس شدت و ضعف و زشتی اولویت بندی نماییم. در کنار تمرکز بر روی این مساله ستون خیمه دین خویش را اعنی نماز را میباید استوار نموده تا بتوان خیمه دین را بر روی آن بنا نمود. سعی میکنیم در ابتدای وقت نماز ها را به جا آوریم و خود را عادت به این امر دهیم.

چون در ابتدای امر وساوس شیطانی بسیار زیاد و غالب است به ذکر لا حول و لا قوت الا بالله پناه میبریم و در ساعات فراغت آن را با توجه به معنی بدون تعداد بر زبان میرانیم و بعد از هر نماز صد بار این ذکر را با تعداد میگوییم.

در آخر این مرحله با بررسی دفترچه یاد داشت خویش وضعیت گناهان و اعمال خویش را محاسبهمیکنیم و تلاش میکنیم در مرحله بعد بهتر از این مرحله باشیم.

مرحله دوم

۱- تمرکز بر روی گناه دارای اولویت اول

۲- دائم الوضو بودن

۳-ذکر غالب استغفار

توضیحات

در هر مرحله ای از برنامه مرحله قبل غافل نخواهیم شد و به تکمیل آن مرحله خواهیم پرداخت.

در این مرحله بر روی  گناه اول خویش که درون دفترچه اولویت بندی نمودیم متمرکز میشویم. در همه حال مراقبیم که از آن گناه اجتناب نماییم و دفعات تکرار آن گناه را در دفترچه خویش ذیل مرحله دوم یاد داشت میکنیم.

طهارت دارای دو مرحله است. طهارت ظاهری و باطنی. طهارت ظاهری کم کم به جان نیز سرایت میکند. پس در این مرحله سعی میکنیم دائم الوضو شویم و بعد از هر وضو دو رکعت نماز به جا آوریم و بعد از هر نماز از خداوند خودش را بخواهیم.حتی میتوان به نیت نماز نافله آن را خواند که در حال راه رفتن هم جایز است خوانده شود.

ذکر غالب ما در این هفته و چند هفته بعد استغفار خواهد بود تا آثار شوم گناهان را از لوح نفس پاک کنیم.

در آخر این مرحله با بررسی دفترچه یاد داشت خویش وضعیت گناهان و اعمال خویش را بررسی میکنیم و تلاش میکنیم در مرحله بعد بهتر از این مرحله باشیم.

مرحله سوم

۱- تمرکز بر روی گناه دارای اولویت دوم علاوه بر اولویت بالاترش

۲- خواندن یکی از مناجات خمس عشر به ترتیب هر روز صبح

۳- گفتن اذکار قبل از خواب

توضیحات

در این مرحله بر روی گناه با اولویت دوم متمرکز میشویم و از گناه دارای اولویت اول نیز غافل نخواهیم شد و تلاش میکنیم هر دو را ترک کنیم.

هر روز صبح یکی از مناجات های خمس عشر(پانزده مناجات) را قرائت میکنیم تا شروع روزمان با یاد خدا و تاثیرات عجیب این دعا باشد.هر روز یکی از دعا ها را به ترتیب میخوانیم. قبل از خواب اذکار مستحب قبل از خواب را میگوییم و با ذکر خدا به خواب میرویم. انتخاب این اذکار با خود شخص است.

ذکر غالب ما مطابق با هفته قبل استغفار خواهد بود. و به خواندن دعای خمس عشر هر صبح تا اخر این برنامه هفتاد روزه مداومت میکنیم.

مرحله چهارم

۱- تمرکز بر روی گناه دارای اولویت سوم علاوه بر اولویت بالاترش

۲-حضور قلب در نماز

۳- کنترل زبان

توضیحات

در این مرحله بر روی گناه با اولویت سوم متمرکز میشویم و از گناهان دارای اولویت بالاتر نیز غافل نخواهیم شد.

در این مرحله تمام تلاش خویش را برای حفظ حضور قلب در نماز به کار میبندیم.بدین صورت که با توجه به معانی نماز و اینکه در محضر چه کسی هستیم سعی میکنیم حضور تحصیل کنیم.

در طول این هفته مراقبت خویش را بر روی زبانمتمرکز میکنیم و تمام خروجی های دهانمان را میپاییم و خطاهای زبان را در دفترچه یادداشت میکنیم.

مرحله پنجم

۱-تمرکز بر روی گناه دارای اولویت چهارم علاوه بر اولویت بالاترش

۲-برنامه تفکر شبانه

۳- کنترل چشم

توضیحات

در این مرحله بر روی گناه با اولویت سوم متمرکز میشویم و از گناهان دارای اولویت بالاتر نیز غافل نخواهیم شد.

در طول این هفته مراقبت خویش را بر روی چشم متمرکز میکنیم و تمام ورودیهای چشممان را میپاییم و خطاهای آن را در دفتر چه یاد داشت میکنیم. علاوه بر چشم از زبان نیز غافل نخواهیم شد.

هر شب دقایقی را حداقل ده دقیقه به تفکردر خویشتن و خدا و مرگ و اسرار عالم اختصاص میدهیم.

مرحله ششم

۱-تمرکز بر روی گناه دارای اولویت پنجم علاوه بر اولویت بالاترش

۲-برنامه قرائت یک حزب قران به همراه معنی در هر روز

۳-کنترل گوش

توضیحات

در این مرحله علاوه بر تمرکز بر گناه مدنظر این مرحله و  اولویت های سابق. روزانه یک حزب قرآن با توجه به معنی را در برنامه روزانه خویش خواهیم گنجاند.

در این مرحله تمرکز خویش را بر روی گوش متمرکز میکنیم و از وارد شدن اصوات نامناسب به ان جلوگیری به عمل می آوریم.

در آخر این مرحله با بررسی دفترچه یاد داشت خویش وضعیت گناهان و اعمال خویش را بررسی میکنیم و تلاش میکنیم در مرحله بعد بهتر از این مرحله باشیم.

مرحله هفتم

۱-تمرکز بر روی گناه دارای اولویت ششم علاوه بر اولویت بالاترش

۲-بیداری در بین الطلوعین

۳-جبران عقب ماندگیهای مراحل قبل

توضیحات

در این مرحله علاوه بر تمرکز بر گناه مدنظر این مرحله و اولویت های سابق. بین الطلوعین را بیدار میمانیم. حد اقل چهل و پنج دقیقه بعد از اذان صبح میباید بیدار بمانیم. و در این زمان میتوانیم به خواندن دعای خمس عشر یا قرائت یک حزب قران بپردازیم.

اگر در انجام برنامه های مراحل قبل کمی و کاستی بود در این مرحله میباید جبران شود.

مرحله هشتم

۱-تمرکز بر روی گناه دارای اولویت هفتم علاوه بر اولویت بالاترش

۲-بیداری نیم ساعت قبل از اذان صبح برای نماز شب

توضیحات

در این مرحله علاوه بر تمرکز بر گناه دارای اولویت هفتم و اولویت های سابق. نوبت به خواندن نماز شب میرسد. نیم ساعت قبل از اذان صبح بر میخیزیم و به خواندن نماز شب به طور مختصر میپردازیم.

 

مرحله نهم

۱-تمرکز بر روی گناه دارای اولویت هشتم علاوه بر اولویت بالاترش

۲- خود را در محضر خدا دیدن (حضور)

۳-ذکر غالب لا اله الا الله

توضیحات

در این مرحله علاوه بر تمرکز بر گناه این مرحله و اولویت های سابق. تمام هم و غم خویش را متوجه حضور میکنیم. حضور کلید رسیدن به ماورای طبیعت است.

خویش را در همه ساعات سعی میکنیم در محضر خدا ببینیم .و عالم را به دید مظهریت برای اسماء و صفاتش بنگریم.

ذکر غالب ما در این مرحله لا اله الا الله خواهد بود که جایگزین استغفار میشود.

مرحله دهم

۱-تمرکز بر روی گناه دارای اولویت نهم علاوه بر اولویت بالاترش

۲- حفظ حضور با توجه بیشتر

۳-ذکر غالب لا اله الا الله با توجه بیشتر.

توضیحات

در این مرحله علاوه بر تمرکز بر گناه این مرحله و اولویت های سابق. تمام هم و غم خویش را متوجه حضور میکنیم. حضور کلید رسیدن به ماورای طبیعت است.

خویش را در همه ساعات سعی میکنیم در محضر خدا ببینیم .و عالم را به دید مظهریت برای اسماء و صفاتش بنگریم. در حضور میباید نسبت به هفته قبل جهش بیشتر انجام دهیم و در مراقبهبکوشیم

ذکر غالب ما در این مرحله لا اله الا الله خواهد بود که جایگزین استغفار میشود.در ادای لا اله غیر خدا را از دل بیرون میریزیم و با الا الله خدا را جایگزین میکنیم.


 

نتیجه مورد انتظار در آخر این برنامه

۱- زدودن گناهان از صفحه جان

۲- دائم الوضو شدن

۳-اهل نماز شب شدن

۴-اهل عبادت در بین الطلوعین شدن

۵- ذاکر شدن زبان و دل

۶- اهل فکر شدن

۷-پاک شدن زبان

۸-پاک شدن چشم

۹-پاک شدن گوش

۱۰-اهل حضور شدن

۱۱-اهل قرآن شدن

قابل توجه رئیس جمهور و مجلس: فرمایشات حضرت امام خمینی

$
0
0

قابل توجه رئیس جمهور و مجلس: فرمایشات حضرت امام خمینی

چرا صدای مردم را درمی‌آورید؟من از لسان اسلام نصیحتشان می‌کنم که با هم اختلاف نکنید. چه میراثی هست که می‌خواهید قسمت کنید و سرش اختلاف می‌کنید؟این همه مردم جوان‌هایشان را دادند و میراث برای شما گذاشتند که شما...اینطور توی سر هم بزنید و فساد ایجاد کنید؟ میراث پدر کدامتان است که اینگونه می‌کنید؟

هرکسی برضد یکی دیگر بگوید ازمکتب خارج شده است و اصلا به درد ایران دیگر نمی‌خورد. دولت بخواهد مجلس را تضعیف کند مجلس بخواهد دولت را تضعیف بکند تمامی اینها برخلاف مکتب اسلام و مخالفت بامکتب اسلام است.

.....

....بایداین آقایان همانطورکه مدعی هستند اسلامی هستیم باید در عمل،قول،خطابه،حرف،نوشته وروزنامه‌هایشان نشان بدهندکه ما مسلمانیم.این چه مسلمانی است که هر روزنامه که برای یک طایفه است به دیگری فحاشی میکند؟ ما چه جوابی به مردم باید بدهیم؟ که مردم باید بگویند چه خبر است که مجلس با رئیس جمهور و رئیس جمهور با مجلس اینگونه می‌کند؟ ...

با مال شبهه ناک چه کنیم؟

$
0
0

آیا مال شبهه ناک اثر منفی دارد و اگر دارد چه کنیم تا اثر منفی مال شبهه ناک را از بین ببریم؟

 

سوال فوق را بارها عزیزانی از حقیر پرسیده اند و به طور خصوصی به آن ها پاسخ هایی داده ام. البته پاسخ هایم نقل قول از بزرگان است ورنه از خود چیزی ندارم و صلاحیت پاسخ دهی به این نوع سوالات را در خویش حقا نمیبینم.

صلاح دیدم تا عرایضی در رابطه با این سوال تقدیم بدارم تا عزیزان دیگری که به این مساله مبتلایند نیز از آن منتفع گردند.

در اصطلاح ، مال شبهه ناك به اموالي گفته مي‌شود كه يقين به حرمت آن نداريم ولی احتمال حرمت آن وجود دارد. بهر حال از نظر شرعی تا وقتی یقین نکنیم که غذا یا مال و یا هدیه ای که دریافت می کنیم از مال حرام یا خمس نداده یا موارد مذکور است تصرف در آن اشکال شرعی ندارد.

امام العارفین میفرمایند:

انظر إلي ما تقضمه من هذا المقضم فما اشتبه عليك علمه فالفظه و ما أيقنت بطيب وجوهه فنل منه

به آنچه مي خوري بنگر (آيا حلال است يا حرام؟) آنگاه آنچه حلال بودنش براي تو مشتبه بود، از دهان بيانداز و آنچه را يقين به پاكيزگي و حليتش داري، تناول كن.

در جایی دیگر اميرالمؤمنين (ع)می فرمایند: "حلال بيّن و حرام بيّن و شبهات بين ذلك خمس ترك ما اشتبه عليه فهو لا استبان له اترك و المعاصي حمي الله فمن رتع حولها يوشك أن يقع فيها

امور عالم بر سه گونه است: حلال آشكار و حرام آشكار و شبهاتي ميان اين دو. هر كس از موارد شبهه ناك پرهيز كند، مسلّماً نسبت به موارد قطعي پرهيزكارتر است، چون گناهان قرقگاه خداوند است و هر كس گلّة خود را در اطراف قرقگاه بچراند، ممكن است وارد آن شود.

ایت الله بهجت میفرمودند :(( سید بحرالعلوم(رحمه اللّه) با آن همه بركات، از لحاظ سنّ كمتر از شيخ انصارى(رحمه اللّه) عمر كرده است و شهيد اول(رحمه اللّه) چه قدر كتاب‌هاى نافع و قوى و متين دارد. توفيق در تحصيل چيز ديگر است، توفيق به كثرت اشتغال نيست.

خيلى خطرناك است كه ندانيم قُدما چه راهى را مى‌رفتند!دليل عقب ماندگى ما آن است كه اموال شبهه ناك مصرف مى‌كنيم، و مال شبهه ناك، ايجاد ترديد و شبهه مى‌كند، و به قدر ضرورت و نان خالى اكتفا نمى‌كنيم.

اين ها است كه در تحصيل ايمان و يقين و توفيق در تحصيل و آثار و بركات آن اثر دارد، لذا بعضى از علما خودشان در خانه نان تهيه مى‌كردند، تا از جهت طهارت و حليّت آن مطمئن باشند. تصرّف در مالى كه صاحب آن راضى نيست و مصرف كردن آن، در علميّات و عملّيات ما اثر مى گذارد.

ناصرالدّين شاه به مرحوم كَنى خيلى احترام مى گذاشت، لذا او را از پرداخت ماليات معاف كرده بود. ولى مرحوم كَنى به او گفت: خواهش مى كنم دستور دهيد از املاك ما هم ماليات بگيرند! و مقصودش اين بود كه از هر جا كم كنند، به ديگران مى‌افزايند، و ازما كه ماليات نمى گيرند، به جاى آن از ديگران بيشتر مى گيرند.

علماى ما، در مصرف قناعت مى كردند، و به ديگران رسيدگى مى كردند! اما ما راهى را رفتيم و مى رويم كه نه به خودمان پرداختيم، و نه به ديگران رسيدگى كرديم؛ بلكه در اثر قناعت نكردن و غَوْر در ماديّات و تجمّلات زندگى هميشه مقروض هستيم. قرض در حقيقت مغلول كردن(۲) نقدى است. خدا مى داند كه انسان چه قدر بايد تلاش كند و از كجا بياورد، تا قرضش را ادا نمايد. ))

با این تفاصیل تا میتوانی از مصرف مال شبهه ناک بپرهیز و اگر نتوانستی از آن اجتناب کنی حد اقل خمسش را بده.

 

تصویر حضرت علامه حسن زاده آملی

$
0
0

تصویر حضرت علامه حسن زاده آملی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

عزیزی در نظر خصوصی از حقیر خواستند که از عکس حضرت علامه حسن زاده در قسمت (درباره وب ) استفاده نکنم. از آنجایی که حدس میزنم این اعتراض ناشی از این باشد که ایشان گمان نمودند این تصویر شاید مخاطبین را به خطا بیندازد و خوانندگان تصور کنند این وبلاگ متصل به این بزرگمرد است یا نویسنده آن ادعایی در عرفان و شاگردی این بزرگ و .. دارد لازم دیدم در زیر آن عکس عرایضی را تقدیم بدارم تا نگرانی این عزیز  برطرف شود ان شاء الله. از این خواننده عزیز به علت این تذکر تشکر میکنم.

((تصویر مبارک حضرت علامه حسن زاده آملی از باب تبرک در این قسمت درج شده و لازم به ذکر میباشد که وبلاگ و نویسندگان آن بی ارتباط با ایشان هستند و اگر مطالبی از ایشان در لابلای پست ها ذکر شود حتما با منبع خواهد بود))

معرفت نفس

$
0
0

 معرفت نفس

برای مطالعه خلاصه جلسات نود و یکم الی صد شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی به ادامه مطلب مراجعه نمایید و برای سلامتی برادر عزیزی که زحمت این نکته ها را میکشند صلواتی ختم بفرمایید.


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

معرفت نفس

$
0
0

معرفت نفس

برای مطالعه خلاصه جلسات هشتاد و یکم الی نود شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی به ادامه مطلب مراجعه نمایید و برای سلامتی برادری که زحمت این خلاصه ها را میکشند صلواتی هدیه بفرمایید.


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

خلوت یا جلوت؟ عزلت گزینیم یا در جمع باشیم؟

$
0
0

در شرایط فعلی جامعه عزلت گزیدن بهتر است یا در متن جامعه بودن و دستگیری نمودن از افراد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

این سوال را یکی از عزیزان برای حقیر ارسال نمودند و الحق سوالی است مهم و فراگیر. بسیاری از جمله نزدیکان بنده در این مساله دچار اشکالات و لغزشهای بسیاری شده اند. سعی میکنم آنچه در این باره آموخته ام را در قالبی ساده بیان کنم تا شاید راه گشا باشد.

عمدتا افرادی که با سیر و سلوک و مسیر عرفان آشنا میشوند خود آگاه یا ناخود آگاه به سوی خلوت و عزلت جلب میشوند و کم کم حضورشان در جامعه کم رنگ تر میشود. این طبیعت عرفان است و نمیتوان آن را انکار نمود.

جوانی که تازه با این مسیر آشنا میشود میچشد که در وحدت و خلوت حضور و مراقبتش قوی تر است. متوجه میشود غفلت در جمع بیشتر به سراغش می آید. متوجه میشود که اکثر گناهانش را در جمع مرتکب میشود اعم از انواع دروغ ها و غیبت ها و تهمت ها و تمسخر ها و دیدن نامحرم ها و ...

از این رو ناچار به خلوت پناه می آورد و سلامت را در عزلت می یابد و حقیقت هم همین است.از طرفی یکی از اصول سیر و سلوک عزلت و خلوت است. نظر شما را به چند روایت جلب میکنم

امام صادق (ع): هیچ نبی و وصیی نیست مگر اینکه در زمان خویش عزلت را برگزیده است. یا در آغاز زندگی خود یا در پایان آن.

امام علی (ع): سلامتی و عافیت در تنهایی و عزلت است.

امام صادق(ع):مومنی که از مردم گوشه می گیرد زیان نمی کند هرچند اگر بر فراز کوهی به سر برد. و حضرت سه بار این جمله را تکرار فرمودند.

امام علی (ع): هرکسی از مردم کناره جوید با خدا انس گیرد.

دیده ام افراد عزلت گزیده و خلوت گزیده دو دسته اند. عده ای به سوی انس به خدا جذب میشوند و عده ای با شیطان مانوس میگردند. برخی در خلوت و تنهایی افکار و اعمال شیطانی به سراغشان می آید و برخی  حقایق قرانی و عرفانی.

تفاوت اصلی در خمیر مایه اشخاص است. برای برخی عزلت سم است و برای بعضی دوا. و هر کس میداند چه کاره است.باید ببینیم در تنهایی چه کاره ایم .

عرفان حقیقی میگوید با همه باش و بی همه باش. در جمع باش اما در عین حال تنها باش. بدین مضمون که انسان باید به جایی برسد که در متن اجتماع باشد اما به رنگ دنیایی در نیاید. با افراد هم کلام شود اما تاثیر بد نگیرد. این امری است بسیار دشوار.

در ابتدای امر میباید از اشتغالات و روابط روزمره کمی کاسته شود تا برای شخص مقداری توحد و حضور حاصل شود. میدانیم که تعلق با توحد سازگار نیست. هر چه تعلقات بیشتر پراکندگی قلب بیشتر.

شاید پرسیده شود در جمع غفلت به ما بیشتر روی می آورد و آن حالات خوش خلوت از مملکت جانمان رخت میبندد چه کنیم؟ در جواب باید گفت که اولا قبل از خروج از خلوت چهار قل خوانده شود و با وضو و با نیت خدایی از خانه بیرون رویم. در جمع هم از کلام زیاد و چشم چرانی پرهیز کنیم. در جمع انسان ها بنشینیم نه انسان نما ها.

به عبارت ساده تر در جمع سعی کنیم حضور را تقویت کنیم و با ذکر گفتن در دل و یاد خدا و کنترل حواس خود را الوده دنیا نکنیم.

لازم به تذکر است امر به معروف و نهی از منکر با عزلت خلط شود. نباید روابط اجتماعی شخص به بهانه سیر و سلوک دچار خدشه شود. متاسفانه عده ای در این مسائل دچار افراط میشوند. عقل را باید چراغ راه قرار داد و از افراط و تفریط پرهیز نمود.

 

 


هوگو چاوز و مساله رجعت

$
0
0

چاوز رجعت میکند؟

بسم الله الرحمن الریحم

سلام علیکم

در رسانه ها خوانده ام که اقای احمدی نژاد در پیام تسلیتی که برای وفات هوگو چاوز ارسال کردند چنین جملاتی را نوشته اند : «تردید ندارم که او بازخواهد گشتو به همراه همه صالحان و حضرت مسیح(ع) و تنها باقیمانده از نسل پاکان، انسان کامل، خواهد آمد و جامعه بشری را در استقرار صلح و عدالت کامل و مهربانی و کمال یاری خواهد کرد.»

نمیدانم اقای احمدی نژاد چطور به چنین نتیجه گیری رسیده است. آیا واقعا این اعتقاد قلبی ایشان است یا اینکه پیامی است صرفا سیاسی. در هر صورت برای چنین بینشی نسبت به مساله رجعت بسیار بسیار متاسف شدم. 

آنقدر متاسف شدم که دست به قلم شدم و این چند سطر را بر خلاف سیره وبلاگ نگاشتم.

 شاید به زودی درباره مبحث رجعت مقاله ای تنظیم نمودم تا امثال اقای احمدی نژاد بدانند مقدسات دین بازیچه نیست و جایگاه ریاست جمهوری یک مملکت جایگاه شخصی نیست که نظرات شخصی خود را در تریبون جهانی اعلام کنند و مایه خجالت متدینین شوند.

امام صادق (عليه السلام) فرمودند:هنگام رجعت کسانى که مومن خالص و کافر خالص هستند زنده مى شوند و به دنيا بر مى گردند. ”

 (اثباه الهداه، ج7، ص62-103.)

جناب اقای چاوز یا مومن خالص اند یا کافر خالص. که از نامه اقای احمدی نژاد بر می آید که می باید مومن خالص باشند. خداوند از سر تقصیرات همگان بگذرد و بصیرت عنایت بفرماید

فی امان الله

توصیه موکد رهبری

$
0
0

رهبرانقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری:

من به مسئولان برای حل موضوع گرانی توصیه مؤکد کرده ام و اکنون آنها باید گزارش دهند که چه کرده اند؟


مسئولان واقعا چه کرده اند؟

حرف بی عمل را چه سود؟؟

$
0
0

حرف بی عمل را چه سود؟؟

علامه حسن زاده آملی: ((مردى نزد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمد و بدان حضرت عرض كرد كه : بلال با فلانى مناظره مى كند و الفاظ وى ملحون است و آنكس عباراتش معرب و صحيح است و به بلال مى خندد. امام فرمود: اى بنده خدا اعراب و تقويم كلام براى تقويم و تهذيب اعمال است ، آنكس را اگر افعال او نادرست باشد اعراب كلامش سودى ندهد، و بلال را كه افعالش بدرستى آراسته است لحن الفاظش زيانى نرساند)).


آرى با الفاظ بازى كردن و عبارت پردازى كردن حرفى است و دل آگاه و سوز و گداز داشتن و با حسن مطلق بسر بردن امرى ديگر است . و چه بسا ارباب مقال و سرگرم به قبل و قال و انباشته از اصطلاحات اند كه دل مرده و روح افسرده دارند همانطور كه در ((دفتر دل )) ثبت است :


گمانت اين كه با خرج عبارات

به كر و فر و ايماء و اشارات

سوار رفرفستى و براقى

ورم كردى و پندارى كه چاقى

نحوى و صرفى بودن حرفى است و آدم بودن و سلوك الى الله داشتن امر ديگر، اگر در يكجا جمع شدند چه بهتر. و مطلب عمده اين است كه جوهر نفس داعى ملحون نباشد. آيا ماجراى مرد نحوى را در كشتى با كشتيبان كه عارف رومى در مجلد اول ((مثنوى )) آورده است شنيده اى ؟:


آن يكى نحوى به كشتى در نشست
رو به كشتيبان نمود آن خود پرست
گفت هيچ از نحو خواندى گفت لا
گفت نيم عمر تو شد بر فنا
دل شكسته گشت كشتيبان ز تاب
ليك آن دم گشت خاموش از جواب
باد كشتى را به گردابى فكند
گفت كشتيبان بدان نحوى بلند
هيچ دانى آشنا كردن بگو
گفت نى از من تو سباحى مجو
گفت كل عمرت اى نحوى فناست
زانكه كشتى غرق در گردابهاست

منبع:نور علی نور


احمدی نژاد و لمس نامحرم

$
0
0

احمدی نژاد و لمس نامحرم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علی من اتبع الهدی

چند عکس و  یک قطعه فیلم از اقای احمدی نژاد در محیط اینترنت دیدم که اه را از نهادم بلند کرد. در قطعه فیلمی ایشان شانه های مادر چاوز را میمالد و در چند تصوریر هم ...

جناب اقای دکتر احمدی نژاد. هر کاری دوست داری بکن. اما دلم از یک چیز سوخت.

در نظراتی که برای کلیپ مالیدن شانه های مادر چاوز در یوتیوب نوشته شده بود چند عرب سنی متعصب نظراتی داده بودند که دلم را به شدت به درد آورد.

شخصی نوشته بود : ((هو يتمتع أصلاً .. الشيعة عندهم الزنا حلال .. يعني وقفت على اللمس .؟؟))

شخص دیگر نوشته بود ((يا حبيبي الغالي راجع نفسك اولا ستفهم اين الخلاف هل في مخيلتك ان الشيعة اصلا مسلمين لا والله ما هم مسلمين))

 

جناب اقای احمدی نژاد  میدانم برای اینکارت جواب داری و سن بالای آن زن و شرعی بودن عملت را میخواهی مطرح کنی و اتفاق علمای شیعه را بر این مساله به پیش خواهی کشید. اما بدان عمل تو چه شرعی چه غیر شرعی وجهه ایران و شیعه را در عالم خراب کرد. کاش متوجه میشدی.

کاش درک مینمودی که بر فرض حلال بودن آن عمل که حلیتش هم مورد شبهه میباشد این فعل به علت مفسده آور بودنش در انظار عمومی حرام شرعی محسوب میشود.

والسلام

شعر گاه نماز از علامه حسن زاده آملی

$
0
0

شعر گاه نماز از علامه حسن زاده آملی

بر بند بى تراخى در كار دل ميان را

چندان كه خيره سازى از خويش توأمان را

از درد بى امانم گر ناله ام بر آيد

ترسم بلرزه آرد اركان كهكشان را

محبوب دلگشايم از طلعتش گشايد

بينى به پايبوسش سرهاى مهوشان را

رازى كه بد نهفته از آن مه دو هفته‏

خورشيد خاورش گو در دشت خاوران را

كشف محمدى را بر جان و دل نشانى‏

خواهى اگر نشانى زان يار بى نشان را

روح القدس دمادم چون مهر مى فروزد

جانرا بدار سويش يابى جهان جان را

در خلوت سحرگه بنموده اند آگه‏

از رمز نغز پيرى فرزانه نوجوان را

گاه نماز خواهم كز شوق و ذوق نجوى‏

از عرش بگذرانم آوازه اذان را

از درس و بحث قرآن سر حسن نمايد

تابنده اختران و رخشنده آسمان را

منبع:نرم افزار مجموعه آثار علامه حسن زاده آملی

Viewing all 907 articles
Browse latest View live




Latest Images

<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>
<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596344.js" async> </script>